مردم آذربایجان بعد از شب یلدا دوماه مهمانی می‌گیرند



به شب اول دی‌ماه که طولانی‌ترین شب سال است «چله» هم گفته می‌شود. «چله» در زبان آذری، همان «چهل» فارسی است. در فرهنگ مردم ساکن در استان‌های آذربایجان غربی و شرقی، این شب علاوه بر طولانی‌ترین شب سال، آغازگر روزهای سرد زمستان است که به آن «چله‌ی بزرگ» و «چله‌ی کوچک» می‌گویند. یک مردم‌شناس در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره‌ی مفهوم «چله‌ی بزرگ» و «چله‌ی کوچک» در فرهنگ مردم آذربایجان، توضیح داد: بویوک چیلله (چله‌ی بزرگ) که 40 روز است، از اول دی‌ماه شروع می‌شود و تا 10 بهمن‌ماه ادامه دارد. دلیل این نامگذاری، فراوانی بارش و سرمای شدید در این 40 روز است. چله‌ی بعدی کیچیک چیلله (چله‌ی کوچک) است که 20 روز است و از 10 بهمن ماه شروع می‌شود و تا اواخر بهمن‌ماه ادامه دارد. در این زمان، از بارش و سرما تا حدی کم می‌شود. سعید ستارنژاد اظهار کرد: «ننه» در فولکلور مردم آذربایجان جایگاه والایی دارد. براساس مطالعات فولکلور مردم منطقه‌ی مراغه، لفظ «ننه» احتمالا با میترا و آناهیتا، دو الهه‌ی بزرگ ایرانیان باستان، مرتبط است. در داستان‌های شفاهی مردم این منطقه، «قاری ننه» مادر مقدس نامیده‌ می‌شود. او «مادر زمستان» است و دو پسر به نام‌های «بویوک چیله» و «چیچیک چیله» دارد. او ادامه داد: در گذشته، این اعتقاد نیز وجود داشت که در چله‌ی کوچک، برف و سوز و سرما بیشتر از چله‌ی بزرگ است. ضمن این‌که گذشت چله‌ی بزرگ برای مردم راحت‌تر از چله‌ی کوچک بود، در چله‌ی کوچک، آن‌ها از تمام نشدن زمستان کلافه می‌شدند در نتیجه، به نظرشان، سرمای هوا طاقت‌فرسا بود. مولف کتاب «نگاهی بر سَراجو» با یادآوری این‌که مردم آذربایجان شب چله را که آغازگر این دو چله و طولانی‌ترین شب سال است جشن می‌گیرند توضیح داد: در ‌روز اول چله (چله‌ی بزرگ) گوسفندی را سر می‌بریدند و گوشت آن را در روغن سرخ می‌کردند. به این غذا قئله (qeyla) گفته می‌شود. خانواده‌های آذربایجانی در شب چله برای این‌که این شب طولانی را به صبح برسانند در خانه‌ی بزرگ‌ترها جمع می‌شدند، قصه می‌گفتند و مردم هر منطقه با توجه به موقعیت جغرافیایی‌اش، میوه‌هایی را روی کرسی می‌گذاشتند. مثلا در مراغه باسلق، سیب، کدو حلوایی (شاق قاباغی)، گندم بو داده، (قورقا)، هندوانه و انگور خشک (میلاخ، این محصول شیرین در تابستان و هنگام برداشت انگور برای شب چله تدارک دیده می‌شود) را می‌گذاشتند. هندوانه، مهم‌ترین میوه‌ی شب چله است و علت خوردنش این دلیل است که مردم معتقدند با خوردنش خود را برای مقابله با سرما آماده می‌کنند. او با اشاره به این‌که در شب چله کسانی که نامزد دارند، برنامه‌ی ویژه‌ای دارند اظهار کرد: در شب چله خانواده‌ی داماد برای دختری که نامزد پسرشان است، هدایایی شامل هندوانه و چند دست لباس می‌بردند که به آن چیللیک می‌گفتند (این لباس‌ها غالبا قرمز رنگ هستند). ستارنژاد با بیان این‌که بعضی رسوم طی زمان تغییر کرده‌اند گفت: در گذشته، زمستان‌های این منطقه پر برف و سرد بود و افراد مانند امروز سرگرمی نداشتند، برای سرگرمی و برای تمام شدن زمستان، مراسم جالبی داشتند؛ آن‌ها در چله‌ی بزرگ هر روز در خانه‌ی یک نفر مهمان بودند و طوری برنامه‌ریزی می‌کردند که از اولین خانه‌ی روستا شروع می‌کردند و در همه‌ی خانه‌ها مهمان می‌شدند و وقتی به آخرین خانه می‌رسیدند، زمستان تمام می‌شد. در این رسم اعتقاد جالبی وجود داشت، اگر روزی از این روزهای مهمانی هوا گرم می‌شد اعتقاد داشتند که خانواده‌ی میزبان، خوب پذیرایی کرده‌ است. بعضی از این شب‌های مهمانی، وقت غروب طایفه‌های مختلف آتش روشن می‌کردند و این اعتقاد وجود داشت که با روشن کردن آتش و با وجود گرمای آن، سختی‌هایی را که در زمستان متحمل شده بودند، فراری می‌دادند و به آن «چیلله قؤوماخ» به معنی ترساندن چله می‌گفتند. این پژوهشگر منطقه‌ی آذربایجان با بیان این‌که در این شب، شعرهایی هم خوانده می‌شد بیان کرد: از جمله‌ی اشعار شب چله می‌توان به این شعر اشاره کرد: قوووب، قیشی آیازی/کسدیک چیلله قایپزی(قارپیزی)/آللاه یئتیسن یوزینی(یئتیرسین روزی)/ائل قالماسین تامایزی(تامارزی)؛ به این معنی که چله زمستان را با سرماش فراری داده/ هندوانه شب یلدا رو بریدیم/خداوند روزی رو برسونه/مردم در تهیه‌ی روزی زیاد چشم به انتظار نمانند. او ادامه داد: البته این رسم به مرور زمان بین مردم مناطق مختلف آذربایجان کم‌رنگ شده است. ستارنژاد اضافه کرد: از رسوم دیگر این منطقه در شب چله به مطرح کردن چیستان (تاپماجا) و خواندن قصه (ناغل) مانند داستان «اصلی و کرم» (یک داستان عاشقانه مانند لیلی و مجنون که مربوط به منطقه‌ی آذرایجان است) یا داستان «کؤر اؤغلو» (قهرمان حماسی منطقه‌ی آذربایجان) می‌توان اشاره کرد.